جدول جو
جدول جو

معنی ته شو - جستجوی لغت در جدول جو

ته شو
زیرگیری در کشتی، نوعی فنی در کشتی، حرف کشیدن از دیگران
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ تِ صَ دَ)
دهی است از دهستان زاوۀ بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دردامنه و معتدل است و سکنه 116 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، بنشن، و شغل مردم زراعت و گله داری و چادر و کرباس بافی است. اهالی این ده در زمستان به کلاته چخماق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستیان شهرستان گناباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از دهستان عرب خانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی از دهستان سنخواست که در بخش اسفراین شهرستان بجنورد واقع است و سکنه 97 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، بنشن، پنبه و شغل مردم زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد محلی جلگه ای و گرم سیر است و سکنه 225 تن. آب آنجا از قنات، محصول آن غلات، بنشن، زیره، پنبه و شغل مردم زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تو خودت، خودت، مال توست، برای شماست
فرهنگ گویش مازندرانی
کم حرارت، شعله ی کم سماور یا چراغ
فرهنگ گویش مازندرانی
شب پر مه تاریک
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت گروه های عزادار در ماه های محرم و صفر، راهپیمایی گروهی
فرهنگ گویش مازندرانی
مراسمی که در شب هفتم تولد نوزاد بر پا می شود
فرهنگ گویش مازندرانی